مسیح علی نژاد

آنقدر قصه و حدیث درد می بارد از خانه که همه انگار یادشان رفته است انتخاب احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور ایران، به جز زندان و زندانی، کشته و قربانی هم داده است، قبرهای دسته جمعی هم به خود دیده است، بهشت زهرا و عزای پنهانی هم داشته است.
یعنی این روزها تا آنجا که در توان دولت و رسانه های ملی و غیر ملی و نماندگان مجلس و تریبون های نماز جمعه می گنجد، خبر از تکذیب تجاوز بود و انکار شکنجه. به گزارش مجلس و دولت و صدا وسیما؛ « حال همه زندانیان خوب است و جملگی در زندان دچار تحولات فکری شده اند و اقرار بر پیروزی باشکوه احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری ایران کرده اند و معترف شده اند که تقلب قصه ای بیش نبود».
اما ناگهان تصاویری از قطعه ۳۰۲ بهشت زهرا بر سایت رسمی جبهه مشارکت ثبت شد و بار دیگر به یاد همه مردم شهر آورد که بازجوها به جز تجاوز مشغول زنده به گورکردن زندانیان نیز هستند.
شاید زنده به گور کردن واژه غریب و غلو آمیزی به نظر آید اما وقتی در پرس و جوی های مکرر خانواده هایی که سراغ گمشده های خود را می گیرند به آنها گفته می شود که عزیزانشان در زندان هستند و خبری از مرگ و جنازه هم نمی دهند، آنگاه برای همان خانواده ها قبر و مقداری عدد بالای مشتی خاک و گل ، چگونه می تواند معنای «مردن » را برایشان تداعی کند؟
در خیال و خاطر این خانواده های چشم به راه، هنوز گمشده های پس از روزهای انتخابات، زنده اند و در قاموس آنها کندن قبرهای گروهی جز به معنای زنده به گور کردن عزیزانشان تلقی نمی شود.
پزشکان در پزشکی مدرن برای آنکه انسان، مرگ عزیز و عضوی از خانواده اش را باور کند، او را توصیه به دیدن جسد و جنازه می کنند و معتقدند وقتی انسان با بدن بی جان عزیزش روبه رو شود، باور مرگ اش آسان تر خواهد بود. حال تصور کنید هنوز خانواده هایی در ایران گمشده های خرداد ماه خونین را پیدا نکرده اند، از طرفی خبر دفن چهل و چهارنفر در بهشت زهرا شهر را پریشان می کند و مهمتر از همه آنکه بار دیگر نیز مسولان امر با تمام قوا به جای آنکه به تحقیق بر آیند به تکدیب کمر همت بسته اند.
در دو ماجرای افشای تجاوز به زندانیان و افشای دفن شبانه دهها انسان بی نام و نشان در بهشت زهرا ، دو واکنش کاملا مشابه از سوی حاکمیت رخ داد. در هر دو مورد حامیان و هواداران دولت و آنان که این روزها مدام نگران آبروی نظام هستند، بی مقدمه و بی وقفه اصل خبر را تکذیب کردند.
یعنی شتابی که برای تکذیب خبر از سوی مسولان امر وجود داشت، هرگز قابل مقایسه نیست با شتابی که می باید برای پیگیری صحت و سقم این ادعا به وجود می آمد. در این میان اما بخش هایی از نماندگان اصولگرای بریده از جریان اصولگرایی همچون کاتوزیان کمی منطق مند تر و انسانی تر با واقعه مواجه می شوند و در هردو مورد در خواست مستندات دو ادعای مطرح شده را می کنند.
یعنی در ماجرا افشا گری کروبی نسبت به وجود تجاوز و تعرض در زندان ها و باداشت گاهها ، از او می خواهند تا مستنداتش را جهت بررسی بیشتر ارایه دهد. کاتوزیان حتی تاکید می کند مجلس امنیت کسانی که قصه تجاوز به خود باز گویند را نیز تامین خواهد کرد. در ماجرای دوم نیز بار دیگر کاتوزیان که این روزها تنها صدای برخاسته از میان یک چهره بریده از کودتاچیان است اعلام می کند مجلس منتطر است تا مدعیان کشف قبرها مستندات خود را به نمایندگان ارایه کنند.
این بار یک تفاوت فاحش در دو ماجرای تجاوز و تدفین دسته جمعی وجود دارد که به نظر می رسد نمایندگان مجلس بدون توجه به این تفاوت آشکار همانند یک نوار صوتی ضبط شده کلمه تکذیب را مدام تکرار می کنند.
در ماجرای نخست صحبت از تجاوز وحشیانه به انسان بوده است و برای اثبات آن باید که بار دیگر مجلس و محفلی برگزار می شد تا تجاوزشدگان شرح درد بگویند و نمایندگان باور کنند که اسناد آن ادعا موجود است اما اینبار و در ماجرای کندن گورهای گروهی، هیچ گره کوری وجود ندارد که مجلس به جای دست همکاری با ملت، دندان پیش کشیده است.
خبرنگاران فیلم و تصویر قطعه ۲۳۰ را منتشر کرده اند و نشانی قبرهای بی نام و نشان را به آنها داده اند حال مقصود مجلس از اینکه منتظر مستندات می نشیند چیست. اینجا که دیگر نه می توان مرده های دست از دنیا کوتاه را به محضر نمایندگان برد برای شهادت آنچه بر آنها رفته و نه می شود قطعه مورد نظر بهشت زهرا را از جا کند و به بهارستان برد تا نمایندگان سند ببینند و باور کنند وقتی آنها خواب بوده اند کسانی را به خاک سپرده اند، بی هیچ مراسم مویه و مرثیه ای.
اصلا فرض را هم باید بر این گذاشت که چنین فاجعه ای صحت ندارد و شرم باد بر هر خبرنگار و عکاس و فیلمبرداری که در انتظار تایید چنین خبر هولناکی نشسته است. پس برای تمام جماعتی که به انتظار نادرست بودن چنین فاجعه هولناکی نسته اند، کاش مجلس زحمتی به خود می داد و به جای آنکه تنها ساعاتی کوتاه پس از انتشار خبر به تکذیب برآید، کمی بیشتر وقت بگذارند چند نمایند ویژه برای بازرسی به بهشت زهرا روانه سازند و اگر آنجا با چشم های خودشان دیده اند که نه قبرهای بی نشان در کار است و نه دلی نگران قبرها رای یکی یکی به امید دیدن نشانه ای کوچک از عزیزش بو می کشد، آنگاه با افتخار اعلام کنند که جمهوری اسلامی ایران در ایام روزه داری مسلمانان هیچ چهل وچهارنفری را بی نام و نشان در بهشت زهرا دفن نکرده است تا خیال تمامی خانواده های نگرانی که تصور زنده بودن گمشده های خود را دارند، آرام شود و مدام تصویر زنده عزیزان خود را در گورهای دسته جمعی بهشت زهرا در ذهن مجسم نسازنند. اتفاق ساده ای نیست.
خبر کوچکی نیست، صحبت از دفن دهها انسان در بهشت زهرای کشوری است که مجلس اش در همین روزها بودجه کلانی را برای بررسی نقض حقوق بشر در آمریکا تصویب کرده است.
برای چنین مجلسی بررسی ماجرای مرگ و دفن دهها نفر جایی خیل ینزدیک تر از آمریکا، دشوار نباید باشد. از بهارستان تا بهشت زهرا راهی نیست. کدام در شان یک مجلس است؟ طوطی وار تکذیب کردن یا بردبار تحقیق کردن؟
0 نظرات:
ارسال یک نظر